حیوانیت، طبیعت حیوانی، زندگی جانوران سایر معانی: ددی، جانوروار بودن، جانداری، زندگی حیوانی، دد زیستی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهارت، عیاری، خاتوله سایر معانی: حیله گری، زیرکی
از، طمع، حرص، خست، زیادهجویی سایر معانی: آز، آزمندی، طمعکاری، عشق به دارایی
زشتی، خام دستی
حسن، خوش رویی، خوشگلی، خوبرو، زیبایی، جمال، زنان زیبا، خوبی، خوبرویی سایر معانی: قشنگی، دلکشی، زن خوشگل، ماه رو، لعبت، مهوش، روی خوش، صورت زیبا، جنبه ی خوب، صفت خوب و برجسته، مزیت، آرایشی، ز ...
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی سایر معانی: behavio(u)rروانشناسى : رفتاررفتار، کردار، (واکنش هر چیز نسبت به محیط خود) کنش، عمل، کارکرد [عمران و معماری] رفتار - حالت - عمل [بهدا ...
مهربانی، نرمی
حیات، زندگانی سایر معانی: (ایتالیایی) زنده دلی، سرزندگی، اشتیاق، جوش و خروش، روح
نفس اماره، شهوت، شهوانیت سایر معانی: شهوت، شهوانیت
زشتی، بدترکیبی، خام دستی
سردی سایر معانی: سردی [مهندسی گاز] سردی
پیچیدگی، شکنج سایر معانی: (به ویژه چهره و بدن) کج و کولگی، کولگی، هم چلانش، دژ ریختی، اعوجاج، از شکل افتادگی، ازشکل اندازی، کج کردن