contortion
/kənˈtɔːrʃn̩/

معنی

پیچیدگی، شکنج
سایر معانی: (به ویژه چهره و بدن) کج و کولگی، کولگی، هم چلانش، دژ ریختی، اعوجاج، از شکل افتادگی، ازشکل اندازی، کج کردن

دیکشنری

تیرگی
اسم
contortion, labyrinthشکنج
complexity, complication, convolution, intricacy, elaboration, contortionپیچیدگی

ترجمه آنلاین

انحراف

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.