سفیدی، خنگ، سفید سایر معانی: سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ مصلحت آمیز، دروغ سفید
ساطور، چاقو، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، بریدن، تراشیدن سایر معانی: (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر ...
غمگین، اسفناک، اندوهناک، بد بخت، محنت زده سایر معانی: غم زده، محزون، اندوهگین، غصه دار، غم افزا، مصیبت بار، اندوه انگیز، اندوهبار، حزن انگیز، فلاکت آمیز، تاسف آور، اسف انگیز (قدیمی: woful) ...
ساییده، مندرس، پوشیده سایر معانی: اسم مفعول: wear، کهنه، نخ نما، رنگ و رورفته، آسیب دیده (در اثر استعمال یا پوشیدن)، صدمه دیده، خسته، اسم مفعول فعل wear بکلمه مزبور رجوع شود [پلیمر] فرسوده، ...
لایق، شایسته، خلیق، فرا خور، سزاوار سرزنش، سزاوار، شایان، مستحق سایر معانی: ارزشمند، ارزنده، ارجمند، هژیر، شایگان، گرانمایه، ارزمند، پر ارزش، والا، درخور، دارای استحقاق، محق، (آدم) بزرگ، برج ...
زردی، زرده تخم مرغ، ترسو، زرد، عسلی، اصفر سایر معانی: زرگون، طلایی، رنگ و رو رفته، (در اثر کهنگی و غیره) زرد شده، زردپوست، نژاد زرد، (امریکا - عامیانه) ترسو، بزدل، رنگیزه ی زرد، رنگ زرد، زرد ...
ترسویی، بزدلی، نداشتن دل و جرات
آسیایی که پیمانه ندارد و در آن قهوه ازطریق مجرایی ناودانی خارج میشود [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
فرایندی که در آن پوشرنگ با فشار زیاد از یک روزنه بهصورت ذرات ریز به بیرون رانده میشود [خوردگی]
پوششدهی فلز یا غیرفلز با فروبردن آن در محلول آبی حاوی عامل کاهندۀ شیمیایی [مهندسی مواد و متالورژی]
مجموعۀ یکپارچۀ شاسی و بدنه که سایر مجموعهها مانند موتور و سامانۀ تعلیق بر روی آن نصب میشود [قطعات و اجزای خودرو]