white
معنی
سفیدی، خنگ، سفید
سایر معانی: سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا عکس، سپیدپوش، ملبس به جامه ی سفید (یا زره سفید)، وابسته به سپیدپوشان، پوشیده (شده) از برف، برفپوش، برف قبا، پر برف، برفی، بی زیان، بی ضرر، (معمولا جمع) جامه ی سفید، رجوع شود به: albino، (نقره و غیره) سفید خاکستری و براق، نقره فام، سیمین رنگ، ساخته شده از نقره، نقره ای، رنگ سفید، رنگیزه ی سفید، سفید بودن، سفیدپوستی، سفیده ی تخم مرغ، بخش سفید چشم، سفیدی چشم، (جمع) آرد سفید، (به ویژه فرانسه) عضو گروه محافظه کار و ضد انقلابی، (جمع) رجوع شود به: leukorrhea، سفید کردن، سپیدفام کردن، (معمولا با: out - روی صفحه ی کاغذ) جای سفید باقی گذاشتن، فضای خالی گذاشتن، سپیده، سفید شدن
[برق و الکترونیک] سفید
[زمین شناسی] خاکهای آهکی سفید رنگ تحول نیافته را گویند
[ریاضیات] سفید
سایر معانی: سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا عکس، سپیدپوش، ملبس به جامه ی سفید (یا زره سفید)، وابسته به سپیدپوشان، پوشیده (شده) از برف، برفپوش، برف قبا، پر برف، برفی، بی زیان، بی ضرر، (معمولا جمع) جامه ی سفید، رجوع شود به: albino، (نقره و غیره) سفید خاکستری و براق، نقره فام، سیمین رنگ، ساخته شده از نقره، نقره ای، رنگ سفید، رنگیزه ی سفید، سفید بودن، سفیدپوستی، سفیده ی تخم مرغ، بخش سفید چشم، سفیدی چشم، (جمع) آرد سفید، (به ویژه فرانسه) عضو گروه محافظه کار و ضد انقلابی، (جمع) رجوع شود به: leukorrhea، سفید کردن، سپیدفام کردن، (معمولا با: out - روی صفحه ی کاغذ) جای سفید باقی گذاشتن، فضای خالی گذاشتن، سپیده، سفید شدن
[برق و الکترونیک] سفید
[زمین شناسی] خاکهای آهکی سفید رنگ تحول نیافته را گویند
[ریاضیات] سفید
دیکشنری
سفید
اسم
white, blank, scum, blankness, blank space, offscumسفیدی
صفت
white, blank, gray, silvery, hoary, snowyسفید
stupid, dense, drunk, drunken, whiteخنگ
ترجمه آنلاین
سفید
مترادف
achromatic ، achromic ، alabaster ، ashen ، blanched ، bleached ، bloodless ، chalky ، clear ، fair ، frosted ، ghastly ، hoary ، immaculate ، ivory ، light ، milky ، neutral ، pallid ، pasty ، pearly ، silver ، silvery ، snowy ، transparent ، wan ، waxen