سست، کند، تنبل، بطی ء، عاطل، درخورد تنبلی، کندرو سایر معانی: تن آسا، تن پرور، هنجام، لتره، لش، کیار، سنگین و آهسته، رخوت انگیز، سست کننده، باکندی حرکت کردن، سست بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در موقعیت بسیار بدی قرار دادن، در معرض خطر (و غیره) قرار دادن
گروه، لژیون، هنگ، سپاه رومی سایر معانی: گروه بزرگ، تعداد زیاد، عده ی کثیر، کثیر، بی شمار، زیاد، (روم باستان) لژیون (بین 3 تا 6 هزار سرباز پیاده به علاوه ی سواره نظام)، قشون، سپاه، لشگر ...
لنگ، لنگی، نرم، قابل انحناء، شل، اهسته رو، لنگیدن، خمیدن، شلیدن سایر معانی: لنگان لنگان رفتن، (کشتی و اسب و اتومبیل عیب دار و غیره) لک لک کنان رفتن، افتان و خیزان رفتن، لنگش، شل (به ویژه در ...
پایین، صدای گاو، پایین، پست، فروتن، محقر، اندک، افتاده، کم، اهسته، پست ومبتذل، صدای گاو کردن، پایین سایر معانی: کم ارتفاع، کم بلندی، زیر، زیرین، کوتاه، فرو رفته، گود، سفلی، نشیب، کم ژرفا، کم ...
خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن سایر معانی: نیک بخت، بلند اختر، خوشبختی آور، بلاگردان، شگون دار، دارای آمد، فرخ، فرخنده، از روی خوش شانسی ...
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی سایر معانی: شوریده، کالفته، پریشان حال، هیجان زده، بی عقل، نابخرد، احمق، احمقانه، مرده ی چیزی، سخت خواهان، از خنده روده بر کننده، بسیار خنده د ...
حق، - لاتین سوء نیت، فکر بد
نابجا، نا بهنگام، نا مناسب، بی موقع، بی محل سایر معانی: بی جا
سوء اداره، عمل سوء، معالجه غلط سایر معانی: (پزشکی - جراحی: قصور یا سواستفاده از موقعیت و مقام) تخلف (تخلفات) پزشکی، لغزش (لغزش های) پزشکی، درمان اشتباه، بد درمانی -2 (در رشته های علمی و حرفه ...
مرد، جوانمرد، مردانه، مردوار سایر معانی: مرد مانند، بزرگوار، مردآسا
پستی، خاتوله، خست، خشک دستی، خبی، سفلگی، خسیسی سایر معانی: فرومایگی، گدا منشی