malpractice
معنی
سوء اداره، عمل سوء، معالجه غلط
سایر معانی: (پزشکی - جراحی: قصور یا سواستفاده از موقعیت و مقام) تخلف (تخلفات) پزشکی، لغزش (لغزش های) پزشکی، درمان اشتباه، بد درمانی -2 (در رشته های علمی و حرفه ای) بدکاری، لغزش (تخلف) حرفه ای، خلاف کاری، دشکاری
[حقوق] بر خلاف شئون حرفه ای عمل کردن (مانند سوء طبابت و سوء وکالت)
سایر معانی: (پزشکی - جراحی: قصور یا سواستفاده از موقعیت و مقام) تخلف (تخلفات) پزشکی، لغزش (لغزش های) پزشکی، درمان اشتباه، بد درمانی -2 (در رشته های علمی و حرفه ای) بدکاری، لغزش (تخلف) حرفه ای، خلاف کاری، دشکاری
[حقوق] بر خلاف شئون حرفه ای عمل کردن (مانند سوء طبابت و سوء وکالت)
دیکشنری
بدرفتاری
اسم
malpracticeعمل سوء
malpractice, misrule, maladministrationسوء اداره
malpracticeمعالجه غلط
ترجمه آنلاین
سوء عمل
مترادف
carelessness ، dereliction ، malefaction ، misbehavior ، misdeed ، mismanagement ، negligence ، offense ، transgression ، violation