بادرنجبویه سایر معانی: (گیاه شناسی) فرنجمشک، وارنگ بو، بادرنگبویه، (معرب) بادرنجبویه (melissa officinalis که برگ های خوشبوی آن برای طعم افزایی در خوراک پزی و داروسازی کاربرد دارد)، بادرنجبوی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گور گیاه، گربه دشتی
ابلیمو سایر معانی: آب لیمو
(کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، آبلیمو و مشروب الکلی، لیموی تلخ
خود رو، اتومبیل، ماشین متحرک خودکار، ماشین خودرو سایر معانی: ماشین سواری، خودرو (سواری نه باری)، اتومبیل راندن، اتومبیل سوار شدن
چرم گاومیش، چرم زرد خوابدار، گاو وحشی، جلا، ضربت، ضرب، محکم، از چرم گاومیش، زردنخودی، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن سایر معانی: رنگ زرد مایل به قهوه ای، بسیار علاقمند و ماهر (در کاری)، علا ...
ناقص، نا تمام، ناکامل، از بین رفتنی سایر معانی: نابسمند، کم دار، کاستی دار، معیوب، ناهام [برق و الکترونیک] ناکامل
نامساعد، نابسنده، غیر کافی سایر معانی: ناکافی، کم، بی صلاحیت، بی لیاقت، ناشایسته [ریاضیات] ناکافی
← وارنگبوی دارویی [گیاهان دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان