[ریاضیات] معادله ی دیفرانسیل وابسته ی لژاندر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حماسه، رزمنامه، شعر رزمی، رزمی، حماسی سایر معانی: رمان (یا فیلم و رویداد و غیره) که دارای ویژگی های حماسی باشد، رزم نامه ای، گردنامه ای (epical هم می گویند)، قهرمانی، پهلوانی، حماسه آفرین، ق ...
شگفت اور، افسانهای، افسانهوار سایر معانی: (عامیانه) خیلی خوب، عالی، محشر، معرکه، افسانه مانند، داستانگونه، داستانی، دستان، شگفت انگیز، باور نکردنی، اعجاب آور، محیرالعقول، مجهول
خیالی، بوالهوس، پر اوهام سایر معانی: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه سایر معانی: (هر چیزی که ساخته ی تخیل و اندیشه است) چیز ساختگی، تخیلی، غیر واقع، پندار، پندار گونه، پندارش، وانمود، چیز مجهول، خیال پر ...
سرنامه، عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ سایر معانی: سرتیتر، (بخشی از یک موضوع) بخش، قسمت، طبقه بندی، جهت حرکت (هواپیما یا کشتی و غیره)، سویش، مسیر، تاری ...
محلی، موضعی، مکانی، محدود بیک محل، مقامی سایر معانی: بودگاهی، باریک بینانه، تنگ نظرانه، کوته فکرانه، محدود، جاهلانه، کرانمند(انه) (در برابر: گسترده اندیشانه)، (پزشکی) موضعی، ویژگاهی، (ترن و ...
اساطیری، وابسته به اساطیر
اساطیر، اسطوره شناسی، افسانه شناسی سایر معانی: دستان شناسی، کتاب اسطوره ها، دستان نامه
ضرب المثلی، مثلی سایر معانی: زبانزد، شهره، معروف، وابسته به ضرب المثل، به صورت ضرب المثل، ضرب المثل شده، مشهور، انگشت نما
حماسه، حماسه اسکاندویناوی سایر معانی: رزمنامه، پهلوان نامه، داستان، حماسه ی اسکاندیناوی، ساگا (معمولا به نثر و مربوط به قرون وسطی و سرگذشت خانواده های مهم و قهرمانان)
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...