نگهدارنده، نگهبان سایر معانی: متولی، سرپرست، (مسئول نگهداری)، نگهدار، قیم، سرایدار، محافظ [حقوق] قیم، امین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باغبان سایر معانی: باغدار
سرایدار، دربان، فراش مدرسه، راهنمای مدرسه سایر معانی: فراش اداره، مستخدم اداره
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان سایر معانی: گرداننده، اداره کننده، سرپرست، سامان گر، (امریکا - بیس بال) سرپرست تیم [حسابداری] مدیر(حسابرسی) [کامپیوتر] مدیر [فوتبال] مدیر [صنعت] مدیر ...
کدبانو، بانو، مدیره، زن خانه دار، سرپرستار، زن شوهردار سایر معانی: عاقله زن، خاتون، (بیمارستان) مدیر
خواجه، مالک، دارنده سایر معانی: مالک، دارنده [حقوق] مالک، صاحب
گله دار، چوپان، دام دار سایر معانی: صاحب مزرعه بزرگ، مالک رنچ، گاوچران، کابوی، مالدار، ranchero جنوب امر
فروشنده، فروشنده سیار، ویزیتور سایر معانی: (در فروشگاه ها - مرد) فروشنده، فروشنده، ویزیتور، فروشنده سیار
(زن) متصدی فروش، فروشنده، بانوی فروشنده، فروشنده زن
نگهبان، دیده بان، کشیک، قراول، سربازمحافظ، نگهبانی کردن سایر معانی: پاسدار، گذربان، پاسداری کردن
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر سایر معانی: سرایدار، مستخدم [نساجی] رئیس قسمت
بازرگان، سودا گر سایر معانی: تاجر، دکان دار، مغازه دار، کاسب، کشتی بازرگانی [نساجی] تاجر - بازرگان