conservator
معنی
نگهدارنده، نگهبان
سایر معانی: متولی، سرپرست، (مسئول نگهداری)، نگهدار، قیم، سرایدار، محافظ
[حقوق] قیم، امین
سایر معانی: متولی، سرپرست، (مسئول نگهداری)، نگهدار، قیم، سرایدار، محافظ
[حقوق] قیم، امین
دیکشنری
محافظه کار
اسم
conservatorنگهدارنده
guard, guardian, watchman, sentinel, custodian, conservatorنگهبان
ترجمه آنلاین
محافظ