نشاط، جاز، موسیقی جاز، جاز نواختن سایر معانی: جاز مانند، جازی، تسریع کردن، تند کردن، (معمولا با: up) جاز مانند کردن، (مثل جاز) تند و شادی انگیز کردن، سرزنده کردن، آذین کردن، شور و نشاط بخشید ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(موسیقی - آمیزه ی آهنگ های راک با بداهه نوازی جاز) جاز- راک
jazzman جاز زن
جاز مانند سایر معانی: دارای ویژگی های موسیقی جاز، نمایشی و سطحی، چشمگیر ولی کم مایه
قلب، بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند سایر معانی: وابسته به برنج، پرنگی، برنجی، برنجین، به رنگ برنج، پرنگین، برنج فام، ارزان و پر نمایش، (صدای) بلند و گوشخراش، نابخرد، پست ...
خوابگاه، هر گونه تختخواب تاشو سایر معانی: جای خواب موقت درست کردن، جای خواب موقت دادن به، شب را به سر بردن، بیتوته کردن، تختخواب سفری، تختخواب باریک و سبک که یک سوی آن به دیوار متکی باشد (مث ...
تحریف، اعوجاج سایر معانی: کژدیسی، کج و کولگی، کژریختی، از ریخت افتادگی، واپیچش، قلب، کجواجی، هرچیز تحریف شده، کژدیسه، مقلوب، معوج، (روان کاوی) خواب پالایی، کژاندیشی [حسابداری] تحریف [سینما] ...
تعریف کردن سایر معانی: (به ویژه با نشان های نجابت خانوادگی) آراستن، آذین کردن، (با رنگ های گوناگون) تزیین کردن، (به طور درخشان و رنگارنگ) جلوه گر ساختن، (شهرت و غیره) پراکندن، ساطع کردن، رخش ...
غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن سایر معانی: پول دار کردن، ثروتمند کردن، دولتمند کردن، ارزشمند کردن، (ویتامین یا مواد مغذی یا کود و غیره) دادن به، بارور کردن، توانمند کردن [نساجی] ...
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی سایر معانی: چرند، پرت و پلا، کتره، دری وری، جفنگ، چرت و پرت، ترهه (ترهات)، شر و ور، (رفتار) بی ادبانه، گستاخانه، احمقانه، نامعقول، زشت، (واژه ...
ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه سایر معانی: گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز سایر معانی: (خودمانی) شیک و پیک، تر و تمیز، معرکه