تشویق، پشت گرمی، دل گرمی، ترغیب، تشجیع سایر معانی: خواهانسازی، ایزانش، برآغالش، (چیز یا کسی که تشویق می کند) مشوق، انگیزان، انگیزگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنسانس سایر معانی: (r بزرگ) رنسانس، دوره ی باززایی علم و هنر در اروپا، باززایش، تولد مجدد، باززاد، نوزایی، دوره تجدد ادبی و فرهنگی
تملک ثانوی سایر معانی: تملک ثانوی
احیا، بهوش اوری سایر معانی: احیا، بهوش اوری
بازیابی سایر معانی: بازپس گیری، اعاده، بازآوری، بازیافت [کامپیوتر] بازیابی [آب و خاک] بازیابی
تجدید حیات سایر معانی: تجدید حیات
تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد سایر معانی: نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حق ...
تحریک، انگیزش، برانگیختن سایر معانی: تحریک، برانگیختن، انگیزش [برق و الکترونیک] انگیزش [صنایع غذایی] تحریک، برانگیختن، انگیزش [مهندسی گاز] تحریک، برانگیختن