همراهی، وفاداری، رفاقت، همدمی سایر معانی: احساس دوستی و اعتماد (که بین آشنایان یا همکاران قدیمی به وجود می آید)، دوستاری، مودت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیکی، دقت، خشک دستی، خست [نساجی] ترکم
خبرگی، مکتب، تجربه، ورزیدگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی، ازمایش، کشیدن، تحمل کردن، تجربه کردن سایر معانی: آروین، کارکشتگی، کارآزموده، کاردیدگی، سرگذشت، رویدادهای پیشینی (در عمر یک فرد یا گرو ...
اشنایی، خودمانی، انس سایر معانی: نزدیکی، دوستی، صمیمیت، همکاری نزدیک، خودمانی بودن، ندار بودن (با کسی)، خودی بودن، رسمی نبودن، بی تکلفی، دست به سر و گوش کسی کشیدن، ماچ و بوسه (و کارهایی که م ...
رفاقت، کمک هزینه تحصیلی، دوستی، عضویت، هم صحبتی سایر معانی: مصاحبت، همدمی، هم سخنی، هم نشینی، رستاد، وراشتاد، اخوت، انجمن، جامعه، جمعیت، همبود، کمک هزینه ی آموزشی، بورس تحصیلی، معاشرت کردن، ...
جماع، مقاربت جنسی سایر معانی: روابط جنسی [بهداشت] مقاربت جنسی - روابط جنسی