[برق و الکترونیک] حامل خود ساخته خاملی که اطلاعات در آن به طور خودکار با تولید شدن آن به مکانهای بعدی می روند.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(فرانسه)، آشنا به واقعیات، مطلع، کارشناس، خبره، ویژه گر
تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده سایر معانی: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده
با تجربه، ورزیده، اموخته سایر معانی: کار کشته، کارآزموده، کاردیده، کهنه کار، مجرب، سرد و گرم چشیده
بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع سایر معانی: ناآگاه، (نادر) ناهشیار، بی دقت، غفلتا، سراسیمه، ناخود اگاهانه
تحصیل نکرده، آموزش ندیده، بیسواد