سیر نشدنی، سیرنشده سایر معانی: سیرنشدنی (یا نکردنی)، سیری ناپذیر، ناسیرا، دله، دچار جوع دایم، ارضا نشدنی (یا نکردنی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با حروف (وات های) ایتالیک نوشتن، با حروف یکبری یا خوابیده نوشتن
اصرار کردن، سماجت کردن، پافشاری کردن سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی کردن، ثبات قدم داشتن، تسلیم نشدن، پشتکار داشتن، واسرنگیدن، بقا یافتن، دوام آوردن، پابرجا ماندن، باقی ماندن ...
دوام، ابرام، اصرار، پافشاری، سماجت سایر معانی: persistence : اصرار [علوم دامی] تداوم شیر دهی
چسبیدن، عذاب دادن، اذیت کردن، بستوه اوردن، بیحوصله کردن سایر معانی: به ستوه آوردن، (مرتبا) اذیت کردن، ذله کردن، موی دماغ شدن، (به کسی) پیله کردن
فشار، فشاری، مبرم، فشاراور، عاجل، مصر سایر معانی: فوری، فوری و فوتی، مصرانه، فشردگری، فشارگری، منگنه (کردن)، پرس (کردن)، چلانش، فشردن، هرچیز پرس شده (یا منگنه شده) [نساجی] فشار - پرس - فشردن ...
تصریح کردن، قرار گذاشتن، پیمان بستن، قید کردن سایر معانی: (در قرارداد یا توافق نامه و غیره) قید کردن، تصریح کردن یا شدن، الزام آور کردن، (گیاه شناسی) گوشوارک دار، گوشوارکی (stipulated هم می ...