insatiable
/ˌɪnˈseɪʃəbl̩/

معنی

سیر نشدنی، سیرنشده
سایر معانی: سیرنشدنی (یا نکردنی)، سیری ناپذیر، ناسیرا، دله، دچار جوع دایم، ارضا نشدنی (یا نکردنی)

دیکشنری

سیر نشدنی
صفت
insatiable, insatiateسیر نشدنی
unsaturated, insatiable, insatiateسیرنشده

ترجمه آنلاین

سیری ناپذیر

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.