stipulate
/ˈstɪpjəˌlet/

معنی

تصریح کردن، قرار گذاشتن، پیمان بستن، قید کردن
سایر معانی: (در قرارداد یا توافق نامه و غیره) قید کردن، تصریح کردن یا شدن، الزام آور کردن، (گیاه شناسی) گوشوارک دار، گوشوارکی (stipulated هم می گویند)، میثاق بستن

دیکشنری

تصریح کرد
فعل
stipulate, arrangeقرار گذاشتن
restate, affirm, clarify, explain, reiterate, stipulateتصریح کردن
stipulateقید کردن
pact, covenant, promise, stipulateپیمان بستن

ترجمه آنلاین

شرط می کند

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.