[روانپزشکی] هذیان بی وفائی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ایمانی، بی اعتقادی، بی وفایی، پیمان شکنی، خیانت
ارتداد، الحاد، کفر، مسلک خاص، بدعتکاری سایر معانی: از دین برگشتن، کژآیینی، کافر کیشی، وی ستودی، بدعت گذاری، (مجازی - اندیشه ی مخالف سنت و عقاید رسمی و مورد قبول) خلاف اندیشی، دگراندیشی، ناهم ...
کافر، بت پرست، مشرک، غیر مسیحی سایر معانی: کافرانه، بی دینانه، (قدیمی) غیر مسیحی، لا مذهب، خدانشناس
نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی سایر معانی: نابکاری، نق عهد
بدزبان، کفرامیز، بی حرمتی کردن، خوار کردن سایر معانی: ناوابسته به مذهب، غیر مذهبی، دنیوی، حاکی از بی حرمتی (به مقدسات)، کفر آمیز، ناگرامشی، ناوارد به کنه چیزی، عامی، ناآموخته، ناسوتی، نامقدس ...
موهن بمقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذبی سایر معانی: وابسته به حرمت شکنی یا تجاوز به مقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
تفرقه انداز، تفرقه جویانه سایر معانی: وابسته به تفرقه ی مذهبی، نفاقی، schismatical تفرقه انداز
سایه سایر معانی: سایه دار بودن، سایه داری، مشکوکست، بی ابرویی
پیرو فلسفه بدبینی، ادم بدبین، شک گرای، ادم شکاک در دین و عقاید مذهبی، شکاک، شکاک، مشکوک سایر معانی: (فلسفه - s بزرگ) پیرو مکتب شک اندیشی در یونان باستان، شک اندیش، شک پیشه، دیر باور، مردد در ...
حقه بازی، دغل زنی سایر معانی: حقه بازی، دغل زنی