زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند سایر معانی: (شیمی) زاج، کات، زاج زرد، اسید سولفوریک، (سخن یا نگارش) تندی، تلخی، نیش، کات زدن به، زاج زدن، vitriolic نمک ج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری سایر معانی: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز
شخصی که در طی سفر در مسافرسراهای ارزان اقامت میکند [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
خرسنگ ایستادهای که سقف یا سرپوش آرامگاه حجرهای بر روی آن قرار دارد [باستانشناسی]
1. حالتی از تنش که در آن تنشهای عمودی (normal stresses) واردشونده بر هر سطحی یکسان است 2. تنش روباره (overburden stress) یا تنش قائم (vertical stress) در پوسته زمین [ژئوفیزیک] ...
بروز دادن دشمنی و مقابله با دیگران در عمل یا احساس یا نگرش [روانشناسی]
تحقیر یا خوار شمردن کسی تنها بهدلیل جنسیت او [علوم سلامت]
تحقیر یا خوار شمردن کسی تنها بهدلیل جنسیت او [مطالعات زنان]
نوعی تحقیر کردن مبتنی بر جنسینگی، مانند اشاره به زنان با اسامی تحقیرآمیز دال بر اعضای خاص بدن آنان [حقوق]
نوعی تحقیر کردن مبتنی بر جنسینگی، مانند اشاره به زنان با اسامی تحقیرآمیز دال بر اعضای خاص بدن آنان [مطالعات زنان]
← هواگرد دشمن [علوم نظامی]
دولتی که یک دیپلمات یا هیئت دیپلماتی را میپذیرد |||متـ . دولت میزبان 1 host state 1 [علوم سیاسی و روابط بینالملل]