[حسابداری] دموکراسی سهامداران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] دستگاه نمونه گیر
ذینفع [آیندهپژوهی] شخص یا سازمانی که فعالانه در کار پروژه شرکت دارد یا نحوۀ اجرا یا تکمیل پروژه بر سود یا زیان او تأثیر میگذارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ذینفع [مدیریت - مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که فعالانه در کار پروژه شرکت دارد یا نحوۀ اجرا یا تکمیل پروژه بر سود یا زیان او تأثیر میگذارد ...
گروگذار، نگهدارنده بانک در قمار، شرط بند سایر معانی: (قمار) بانک دار، نگهدار پول های شرطبندی شده، مادر حساب، کسی که پول شرط بندی رانزداومیسپارند [صنعت] سهامدار، ذی نفع - هر گروهی بیرون یا در ...
[حسابداری] دفتر ثبت سهام
[نساجی] غلتک راهنمای چله
حامی، نگاه دارنده
مامور اداری، مامور دولتی، دیوان سالار سایر معانی: قرطاس باز، کارمند خشک و مقرراتی، مقرراتی واهل کاغذ بازی
تابع، رعیت، شهروند، تبعه یک کشور سایر معانی: (نادر)شهروند (مونث)، تبعه، غیر نظامی، شخصی یا کشوری (در مقابل نظامی یا لشکری)، بومی، بوم زاد، ساکن، (در اصل) ساکن یا بومی شهر (به ویژه اگر آزاد ب ...
مستخدم، عضو، کارگر، کارمند، مستخدم زن سایر معانی: مستخدم، کارگر، مستخدم زن، کارمند [صنعت] کارمند، کارگر، استخدام شده، مستخدم [نساجی] کارمند - مستخدم - کارگر [ریاضیات] حقوق بگیر، مستخدم، کارم ...
سرمایه گذار سایر معانی: سرمایه گذار [حسابداری] سرمایه گذار