اجتناب کردن، خود داری کردن سایر معانی: دوری کردن (از چیز ناخوشایند یا بد)، احتراز کردن، پرهیزیدن، پرهیزکردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوه برادر یا خواهر سایر معانی: (بیشتر در انگلیس - مذکر) نوه ی برادر، نوه ی خواهر (great-nephew هم می گویند)، نوه برادر یا خواهر که پسر باشد، نوه برادریاخواهر که پسرباشد
پسرنابرادرى، پسرناخواهرى
[برق و الکترونیک] سیمهای ( لچر ) دو سیم موازی به طول چندین طول مووج و به فاصله ی کسری از طول موج که برای اندازه گیری طول موج منبع ریز موج متصل به آنها به کار می رود . با حرکت داده یک میله ی ...
[آمار] توزیع لوباچه وسکی (لوباچفسکی)
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Pb7(Fe,Cu)Al3GeSi12O36•(OH,H2O)6
میتفورد ماتیوز (فرهنگ نویس امریکایی)
درشت بریدن سایر معانی: ناصاف بریدن، طرح کردن، (سنگ و الوار و غیره) به طور زبر و مقدماتی بریدن، زبر بری کردن، ناصاف بریدن، درشت بریدن، طرح کردن، قالب کردن
[ریاضیات] نمودار های کنترل شوارت
(اسکاتلند) بی رمق، بی حال
تحلیل کردن، جدا کردن، تجزیه کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن سایر معانی: تجزیه و تحلیل کردن، فراکافت کردن، فروگشودن، واکافت کردن، (دستور ز ...
انزجار، احساس مخالف، نا سازگاری سایر معانی: بیزاری، پادسوهش، پادانگیزه، ناهمدردی، چیز یا شخص مورد بیزاری