analyze
معنی
سایر معانی: تجزیه و تحلیل کردن، فراکافت کردن، فروگشودن، واکافت کردن، (دستور زبان) جمله را به اجزای خود تقسیم کردن، به دقت آزمودن، (روان شناسی) روانکاوی کردن، (شیمی) محلول یا ترکیبی را فراکافت (تجزیه و تحلیل) کردن، از طریق شیمی فراکافتی شناسایی کردن، موشکافی کردن، پاره پاره کردن
[برق و الکترونیک] تجزیه کردن
[نساجی] تجزیه کردن
[ریاضیات] تجزیه و تحلیل کردن