اجرام اسمانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه بندی فرشتگان، سلسله مراتب فرشتگان
مقدس، پارسامنش
ستوده، شایان ستایش، قابل پرستش سایر معانی: (عامیانه) دلپذیر، زیبا، پرستیدنی
فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر سایر معانی: ملک، امشاسپند، منبع الهام، روح راهنما و یاری دهنده، آدم خوب و زیبا، آدم مهربان و خوب، نمای انسانی در لباس سفید با دو بال سفید و طوقی از نور به دور سر، ...
ایزدسان، خداوار، یزدان مانند، خدایی، الهی، ایزدی، یزدانی، خداسازنده
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
نگفتنی، شخص غیر قابل توصیف سایر معانی: وصف نکردنی، غیرقابل توصیف، بر زبان نیاوردنی
شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
میگسار، مشروبخوار، الکلی، ابدار، پر پشت، با شکوه، شاداب، پر اب، مست کردن سایر معانی: سبز و خرم، گشن، انبوه، سرسبز و پر پشت، دارای تزئینات بیش از حد، پر آذین، پر شاخ و برگ، لطیف و آبدار، رسید ...
ماه، سرگردان بودن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، پرسه زدن، اواره بودن، ماه زده شدن سایر معانی: قمر، مانگ، مه، ماه (به ویژه ماه قمری)، عاشقانه رفتار کردن، در آسمان سیر کردن، سستی و خیالباف ...
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین سایر معانی: پردیس، جنت، مینو، گشتای، محل خوشی و سعادت، (از ریشه ی فارسی)، ملکوت، عرش، خوشی