luscious
معنی
شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز
سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
دیکشنری
دوست داشتنی
صفت
luscious, yummy, delicious, savory, zesty, tastyخوش مزه
delicious, luscious, delectable, yummy, savory, toothsomeلذیذ
sweet, fresh, sugary, luscious, soft, sweetishشیرین
pleasant, nice, mellow, agreeable, graceful, lusciousدلپذیر
sexy, lusty, lascivious, voluptuous, luscious, obsceneشهوت انگیز
ترجمه آنلاین
خوش طعم
مترادف
adorable ، ambrosial ، appetizing ، choice ، darling ، delish ، deluxe ، distinctive ، divine ، exquisite ، flamboyant ، flavorsome ، heavenly ، honeyed ، juicy ، lush ، luxurious ، mellow ، mouth watering ، nectarious ، opulent ، ornate ، palatable ، palatial ، piquant ، rare ، rich ، savory ، scrumptious ، succulent ، sumptuous ، sweet ، toothsome ، voluptuous ، yummy