محظوظ کردن، بیش از حد لذت بردن سایر معانی: بسیار خشنود کردن، بسیار مسرور کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میل، استعداد، امادگی، تمایل قبلی سایر معانی: پیشگرا شدگی، مستعد شدگی، تمایل، پذیرا شدگی
خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام، توده، توده کردن، چمباتمه زدن سایر معانی: (در اصل) توده، انباشته، بار (مثلا یک بار هیزم)، مقدار ...
باند فرودگاه، راهرو، مجرا، رد پا سایر معانی: (فرودگاه) باند، (رودخانه یا جوی یانهر) بستر، (جانوران به ویژه آهو) گذرگاه، باریکه راه، راهچه، معبر، (تختگاهی که از صحنه ی تئاتر به وسط سالن امتدا ...
شیاردار [زیستشناسی - علوم گیاهی] ویژگی گیاهانی که بخشهایی از آنها دارای فرورفتگیهای باریک و بلند یا شیارکهای (fissures) کمعمق یا مجراهای (channels) باز است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن، ردپا را گرفتن، پی کردن، پیگردی کردن، دنبال کردن سایر معانی: جای پا، بنک، جای ...
باندی که بر سطح آن شیارهایی استاندارد تعبیه شده است تا در هنگام بارندگیهای شدید از غرقاب شدن آن جلوگیری شود [حملونقل هوایی]
تایری که بر رویۀ آن شیارزنی شده است [مهندسی بسپار - تایر]
رینگ تراکمی که برای روغنکاری بهتر دارای شیار است |||متـ . حلقۀ تراکم شیاردار [قطعات و اجزای خودرو]
نوعی شیار در اتصال دو قطعه که فقط یکی از آنها پخی داشته باشد [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]
نوعی شیار با طرح پلهای که باعث افزایش قدرت چنگزنی تایر در برف میشود و به دوام رویه کمک میکند [مهندسی بسپار - تایر]
پشتهای گرد یا با ستیغ تیز، به بلندی چند میلیمتر و طول چند سانتیمتر که در نتیجۀ پر شدن شیار روی سطح یک گلسنگ بر روی بخش زیرین لایۀ ماسهسنگ ایجاد میشود [زمی ...