پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن سایر معانی: (فکر یا اعصاب یا روحیه) رنج دادن، رنجه داشتن، آزار دادن، گرانبار کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم و اندوه، غم، پشیمانی، ندامت، غصه، سداب ها، پشیمان شدن، افسوس خوردن، دلسوزی کردن سایر معانی: نادم بودن، پشیمان بودن، تاسف خوردن، (قدیمی) افسوس، (گیاه شناسی) سداب (گیاهان جنس ruta به ویژه r ...
کشیدن، سوختن، تحمل کردن، متحمل شدن، رنج بردن سایر معانی: (سختی یا درد و غیره) کشیدن، دستخوش تغییر شدن، ـ دیدن، تاب آوردن، یارا داشتن، اجازه دادن، فرصت دادن، - بردار بودن، تن در دادن، دچار بو ...
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...
نم، گریستن، اشک ریختن، گریه کردن سایر معانی: پرژک، قطره های آب (روی چیزی جمع شدن)، (شیشه ی پنجره و غیره) عرق کردن، (زخم یا گیاه و غیره) آب پس دادن، لیچ افتادن، تراویدن، (با: for) سوگواری کرد ...