ماسنده [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که روغن آن در دهان از حالت مایع به حالت جامد نزدیک میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] خاک چرب، خاکهای نرم و روغنی، اراضی سنگین،خاکهای سفید و نامرغوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(آمریکا) رستوران کوچک و کثیف، رستوران محقر و ارزان
[نساجی] پشم چرب
گریزان سایر معانی: گریزگرانه، گریزآمیز، طفره آمیز، گریزجوی، گریزجویانه، (آنچه که به سختی گیر می افتد) دیر گرفتار، دیرگیر، گریزپای، فرار، طفره زن
ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، برش، ضربه، مزدور، زخم زدن، بریدن، خرد کردن، بیل زدن سایر معانی: (با ساطور یا کارد ...
بار، میخانه، رستوران، کافه سایر معانی: رستوران، کافه
زیرک، فریبنده، مکار، پر تزویر، پر حیله سایر معانی: نیرنگ باز، فریبکار، حیله گر، محیل، رند، پر مکر
(امریکا - خودمانی - شاگرد) خرخوان، سخت کوش
ویژگی مادۀ غذاییای که روغن آن در دهان از حالت مایع به حالت جامد نزدیک میشود [علوم و فنّاوری غذا]