پراکنده شدن، پراکنده وپریشان کردن، افشاندن، پخش کردن، از هم جدا کردن، متفرق کردن سایر معانی: پاشیدن، پراکندن، فتالیدن، ولو کردن، پخش و پلا کردن، پاشیده شدن، ولو شدن، پخش و پلا شدن، متفرق شدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن سایر معانی: فرونشاندن (شهوت یا تشنگی یا خشم یا انتقام و غیره)، کام دل گرفتن، سیراب کردن یا شدن، تخفیف دادن، (آهک) کشتن، آبدیده شدن، (آتش) خ ...
فریاد، دعوا، جیغ، نزاع، ضجه، داد، جیغ ممتمد، فاش کردن، جیغ کشیدن سایر معانی: (صدای خوک) اینک، خرناس، اینک اینک کردن، خرناس کشیدن، صدای تیز و طولانی، زوزه، شیهه، (پرنده) قات قات، زوزه کشیدن، ...
همزمان کردن، همگاه بودن، انطباق زمانی داشتن، از حیث زمان باهم مطابق کردن سایر معانی: همگاه بودن یا کردن، همزمان کردن یا شدن، هماهنگ کردن یا بودن، (رویداد و غیره) به زمان معینی نسبت دادن، معا ...
امیختن، ترکیب کردن، ترکیب شدن، هم گذاری کردن سایر معانی: هم نهشتن، هم نهشت کردن، همگذاشت کردن، (شیمی) سنتز کردن، آماییدن، (با آمیختن ترکیبات ساده تر و از راه extraction یا refinement و غیره) ...
عضو پیوند شده، مهاجرت کردن، کوچ دادن، پیوندزدن، نشا کردن، در جای دیگری نشاندن، نشاء زدن، فراکاشتن سایر معانی: (با: to یا from) کوچاندن، اسکان دادن، ماندگار کردن، (جراحی) پیوند زدن، جوش دادن، ...
بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده [نساجی] نبریده-بریده نشده
← آرشیو انتقالی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ترکیبی از روشهای گوناگون مدیریت پسماند جامد شامل کاهشدرمبدأ و بازچرخش و احتراق و دفن و پوسش [مهندسی محیط زیست و انرژی]
ویژگی مجموعهای که یکپارچهسازی شده باشد|||متـ . یکپارچه [رایانه و فنّاوری اطلاعات]