synthesize
معنی
امیختن، ترکیب کردن، ترکیب شدن، هم گذاری کردن
سایر معانی: هم نهشتن، هم نهشت کردن، همگذاشت کردن، (شیمی) سنتز کردن، آماییدن، (با آمیختن ترکیبات ساده تر و از راه extraction یا refinement و غیره) تولید کردن، هم نهاد کردن
[عمران و معماری] تلفیق
[ریاضیات] ترکیب کردن، آمیختن
سایر معانی: هم نهشتن، هم نهشت کردن، همگذاشت کردن، (شیمی) سنتز کردن، آماییدن، (با آمیختن ترکیبات ساده تر و از راه extraction یا refinement و غیره) تولید کردن، هم نهاد کردن
[عمران و معماری] تلفیق
[ریاضیات] ترکیب کردن، آمیختن
دیکشنری
ترکیب کردن
فعل
combine, incorporate, synthesize, merge, agglutinate, compoundترکیب کردن
mingle, mix, brew, incorporate, admix, synthesizeامیختن
polymerize, synthesizeترکیب شدن
synthesizeهم گذاری کردن
ترجمه آنلاین
سنتز کنند
مترادف
amalgamate ، arrange ، blend ، harmonize ، incorporate ، integrate ، manufacture ، orchestrate ، symphonize ، unify