uncut
معنی
بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده
سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده
[نساجی] نبریده-بریده نشده
سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده
[نساجی] نبریده-بریده نشده
دیکشنری
قطع نشده
صفت
uncutبریده نشده
uncut, uninterruptedقطع نشده
uncutاز هم جدا نشده
ترجمه آنلاین
بریده نشده
مترادف
all ، entire ، exhaustive ، faultless ، full ، full dress ، gross ، hook line and sinker ، imperforate ، intact ، integral ، integrated ، lock stock and barrel ، organic ، outright ، plenary ، replete ، the works ، thorough ، thoroughgoing ، unabbreviated ، unabridged ، unbroken ، uncensored ، uncondensed ، undiminished ، undivided ، undocked ، unexpurgated ، unimpaired ، unitary ، unreduced ، whole ، whole enchilada ، whole nine yards ، whole hog ، whole length