ننگین، افتضاح اور، شرم اور، گمنام سایر معانی: بدون افتخار، بی افرند، شر آور، باآبروریزی، افتضاح آمیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطور شرم اور، به پستی
پستی، ننگ، بی شرافتی
همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
لافزن، خود ستا، چاخان، متظاهر سایر معانی: به خود بالنده، پزی، لافنده
رسوایی، بد نامی، بیابرویی، بی احترامی سایر معانی: ننگ، سو شهرت، آبروریزی، بی اعتباری، از چشم افتادگی
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص سایر معانی: (آدم) برجسته، طراز اول، شهیر، سرشناس [ریاضیات] مشخص کردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
خود خواه سایر معانی: خودپسندانه، خودپرستانه، مبنی برخودپرستی یاخودبینی
خیالی، خارق العاده سایر معانی: خیالی، خارق العاده
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین سایر معانی: طلادار، زرد، طلایی رنگ، خوش یمن، بدیع، کم نظیر، پنجاهمین سالگرد، پرقیمت، عالی، موفق، پر افتخار، پر رونق، اعلا
ساده سایر معانی: فروتنانه، از روی فروتنی باافتادگی، ازروی شکسته نفسی، متواضع