golden
معنی
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین
سایر معانی: طلادار، زرد، طلایی رنگ، خوش یمن، بدیع، کم نظیر، پنجاهمین سالگرد، پرقیمت، عالی، موفق، پر افتخار، پر رونق، اعلا
سایر معانی: طلادار، زرد، طلایی رنگ، خوش یمن، بدیع، کم نظیر، پنجاهمین سالگرد، پرقیمت، عالی، موفق، پر افتخار، پر رونق، اعلا
دیکشنری
طلایی
صفت
golden, gilt, auric, auburn, aureateطلایی
golden, aurousطلا
goldenزرین
radiant, resplendent, effulgent, golden, fulgent, refulgentدرخشنده
premium, golden, bestاعلاء