distinguished
/ˌdɪˈstɪŋɡwɪʃt/

معنی

مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص
سایر معانی: (آدم) برجسته، طراز اول، شهیر، سرشناس
[ریاضیات] مشخص کردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص

دیکشنری

برجسته
صفت
outstanding, prominent, leading, distinguished, eminent, notedبرجسته
privileged, excellent, distinguished, outstanding, illustrious, preferentialممتاز
distinct, distinguished, different, preferableمتمایز
specific, specified, determined, distinctive, defined, distinguishedمشخص
distinguishedمتشخص
fine, rich, costly, sumptuous, excellent, distinguishedفاخر

ترجمه آنلاین

متمایز

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.