شناور راهده [حملونقل دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه باید از مسیر شناور دیگر دور شود|||متـ . کشتی راهده burdened ship ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تسلیم شدن، سرسپردن، تمکین کردن، اطاعت کردن، مطیع شدن، فرمانبرداری کردن، حرف شنوی کردن سایر معانی: مطیع بودن، هیرمندی کردن، تسلیم بودن، فرمان بردن، (فرمان یا دستور) انجام دادن، به کار بستن، م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کناره گیری کردن، با تعظیم خارج شدن، کنار کشیدن، استراحت کردن، پس رفتن، منزوی شدن، بازنشسته کردن یا شدن سایر معانی: (به جای خلوت یا دورافتاده) رفتن، (مجازی) پناه بردن، به بستر رفتن، (ارتش - ع ...
تسلیم شدن، پیشنهاد کردن، سرفرود آوردن، ارائه دادن، تسلیم کردن، تقدیم داشتن، مطیع شدن، عرضه داشتن، گردن نهادن سایر معانی: (برای رسیدگی یا تصمیم گیری یا تصویب) تقدیم کردن، دادن، ارائه کردن، اح ...