گیرماند [حملونقل دریایی] وضعیت شناوری که آن را با طناب طوری بستهاند که جریان آب یا وزش باد سبب چرخش آن نشود
واژههای مصوب فرهنگستان
محاصره کردن، با تنگ محکم کردن سایر معانی: رجوع شود به: grid، رجوع شود به: gird و girdle، تنگ بستن [عمران و معماری] ساختمان صنعتی [زمین شناسی] تیر میان طبقه -تیر نما
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[علوم دامی] محیط پیرامون سینه .
عرض، وسعت
حلقه، کمربند، احاطه، کمر چیزی را بستن، احاطه کردن سایر معانی: احاطه سازی، دورگیری، تسمه پیچی (دور چیزی)، تنگ بندی، محوطه
پیرامون، محیط، محیط دایره سایر معانی: چنبر، پرهون، دور، طول دور هر چیز [علوم دامی] محیط، پیرامون [نساجی] محیط [ریاضیات] دوره، طول محیط، محیط، پیرامون، پیرامون دایره، محیط دایره، طول محیط دای ...
برکت، فربهی، چربی سایر معانی: فربهی، چربی، برکت
گیرماند [حملونقل دریایی] وضعیت یدککشی که بهعلت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد
وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن سایر معانی: پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته [عمران و معماری] عرض - پهنا [برق و الکترونیک] پهنا 1. ب ...
خفتی برای بستن میانۀ یک طناب به طناب دیگر یا تیر یا حلقه [حملونقل دریایی]
طول کوتاهترین دور در گراف |||متـ . کمر [ریاضی]
دور یا محیط درخت در ارتفاع قراردادی یکمتروسیسانتیمتری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازهگیر تا زمین است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...