موکل، مشتری، ارباب رجوع سایر معانی: مراجع، چاره جوی، کار آور، کارده، (در مورد کشور یا ملت و غیره) وابسته (client state هم می گویند)، کسی که از خدمات اداره یا موسسه ای (به ویژه خیریه) بهره من ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن سایر معانی: (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمت ...
[کامپیوتر] رذل کامپیوتری فردی ضد اجتماعی که از کامپیوتر به عنوان ابزاری برای بیان احساسات خود خواهانه اش استفاده می کند . و بیشتر عملکردهای مخزب دارد. برداشت تخیلی از علم، از رمان Neuromance ...
دارای افکار بلند، روشن فکر سایر معانی: (خودمانی - تداعی منفی) پر مغز، متفکر (ولی نه اهل عمل)، اندیش پیشه، intellectual : روشنفکر
سر گردان، اواره، غریب، دربدر، بی خانمان، بی مسکن، خانه بدوش، بی مکان و منزل سایر معانی: بی کاشانه، آواره
اوج، ظهر، خط نصف النهار، نیم روز، دایره طول، درجه کمال سایر معانی: (مقام و قدرت و غیره) اوج، اوگ، بالاترین مقام یا موقعیت در زندگی، نصف النهار، زمین پرهون، نیمروز پرهون، وابسته به یا در نیمر ...
پاک کن، با چوب گردگیری پاک کردن، پاک کردن سایر معانی: با زمین شوی شستن یا پاک کردن، هر چیز همانند زمین شوی: سرپرمو، موی ژولیده، (ابزار) زمین شوی، (قدیمی)، اخم کردن، چهره در هم کشیدن، چوبی که ...
لباس شب، پیژامه سایر معانی: لباس خواب زنانه، رجوع شود به: nightshirt، جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب، خواب جامه [نساجی] لباس شب - پژامه
دور، قلمرو، مدار، مسیر، حدقه، مسیر دوران، حدود فعالیت، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن، دور زدن سایر معانی: (نجوم) مدار، پرگاره، گردجا، در مدار حرکت کردن، در دایره حرکت کردن، (ماهواره ی ...
دربدر، منفور، مطرود، رانده سایر معانی: رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده
قلاب، پرچم سهگوش سایر معانی: (نیروی دریایی و غیره) پرچم سه گوش، درفش، penon پرچم سه گوش، پرچم دم چلچله ای
پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن سایر معانی: ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (ق ...