معنی

موکل، مشتری، ارباب رجوع
سایر معانی: مراجع، چاره جوی، کار آور، کارده، (در مورد کشور یا ملت و غیره) وابسته (client state هم می گویند)، کسی که از خدمات اداره یا موسسه ای (به ویژه خیریه) بهره مند است، مخدوم، زاورگیر
[حسابداری] صاحب کار(مشتری)
[کامپیوتر] مشتری، ایستگاه پردازشگر . - سرویس گیرنده متقاضی - کامپیوتری که از کامپیوتر دیگر سرویس می گیرد یا فرایندی در سیستمهای عامل چند کاره که از فرایند دیگر سرویسهایی را دریافت می کند ماشین یا فرایندی که این سرویسها را تامین می کند سرویس دهنده یا server نامیده می شود
[صنعت] کاربر،مشتری،ارباب رجوع،متقاضی،سرویس گیرنده
[حقوق] موکل، مشتری
[روانپزشکی] درمانجو، موکل، مشتری، خریدار خدمات یا متاع. در زمینه های غیر طبی به جای اصطلاح بیمار به دریافت کننده خدمات بهداشت روانی اطلاق می شود.

دیکشنری

مشتری
اسم
customer, client, Jupiter, patron, casual, chapمشتری
client, constituentموکل
client, clienteleارباب رجوع

ترجمه آنلاین

مشتری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.