[کامپیوتر] هشدار در مورد دامنه رنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدوده، رسایی، چشم رس، تیر رس، برد، خط مبنا، منحنی مبنا، حوزه، حدود، دسترسی، میزان کردن، اراستن، مرتب کردن، در صف اوردن، تغییر کردن، سیر و حرکت کردن سایر معانی: دامنه، گستره، گستردگی، وسعت، ...
حصول، کشش، حیطه، رسایی، برد، رسیدن به، نائل شدن، نائل شدن به سایر معانی: رسیدن، بالغ شدن بر، (با تلفن و غیره) تماس گرفتن، دسترسی داشتن، (دست و غیره را) دراز کردن، رساندن، توسعه داشتن، ادامه ...
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرماسنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور، مقیاس، ...