دلاورانه، شجاعانه، سلحشورانه، ازروی زن نوازی وتعارف، عاشقانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(ارتش) رشادت در عملیات رزمی
خیره سری، سر زندگی، شجاعت، دلیری، مردانگی، سلحشوری، جلوه سایر معانی: دلاوری، تهور، پر دلی، شهامت، کنداوری، جاه، شکوه، نما، جلال، شکوهمندی
نجیب زاده، سوار دلاور سایر معانی: اسوار، تهمتن، بهادر، سلحشور، جوانمرد، (در فرانسه ی قدیم) شوالیه، عضو پایین ترین رتبه ی اشراف
بلند همت، جوانمرد سایر معانی: رادمرد، سلحشور، شهسوار، پر فتوت، عیار، chivalric : دلیرانه
با وقار، خاصگی، مودب، شایسته دربار سایر معانی: (در خور شاهان و دربارشان) آراسته و با وقار، والا منش، با ادب و فرهیخته، درباری، شاهانه، چاپلوسانه، سالوس گرانه، تملق آمیز، بطرز چاپلوسانه ...
سرانداز سایر معانی: نترس، بی باک، بی هراس، متهور، بی ترس، بی پروا
خود سری، خیره سری سایر معانی: بی ترسی، بی باکی
چاپلوسی، خوش ایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق سایر معانی: تعریف زیادی، مداهنه، لاوه، شفرا، آشمال، پلواس، موس موس
بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی، سرحال، تفریح کردن، دست انداختن سایر معانی: بازی ورزشی (مثل فوتبال)، جست و خیز، گیم، بازی در یک سری مسابقه، بخشی ...
اقامنشی، بانومنشی، نجابت، ادب
خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف سایر معانی: رعنا، باوقار، زیبنده، مهربان و جذاب، متین، پر ناز و نعمت، پر رفاه، پر سلیقه، ...