نا معلوم، بی حساب، نا شمردنی، شمرده نشدنی سایر معانی: بی شمار، فراوان، حساب نشدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناگهان، بلامقدمه، بدون پیش بینی، غیرمنتظره
قابل پیشگویی، قابل پیشگویی یاپیش بینی سایر معانی: قابل پیشگویی [زمین شناسی] قابل پیشگویی [ریاضیات] قابل پیش بینی
غیبگویی یا پیشگویی کردن سایر معانی: (تحت الهام خداوند) پیشگویی کردن، (پیامبرانه) اعلام کردن، پیش بینی کردن، آینده نگری کردن
شگفتی، عجب سایر معانی: شگفت انگیز، شگفت آور، تعجب آور، حیرت اور [ریاضیات] شگفت انگیز
[ریاضیات] تعریف ناپذیر، شمارش ناپذیر، ناشمارا
دمدمی، غیرقابل پیش بینی، غیر قابل پیشگویی، غیرقابل استناد سایر معانی: غیرقابل پیشگویی، غیرقابل استناد، دمدمی [ریاضیات] غیر قابل پیش بینی، پیشگویی ناپذیر