prophesy
معنی
غیبگویی یا پیشگویی کردن
سایر معانی: (تحت الهام خداوند) پیشگویی کردن، (پیامبرانه) اعلام کردن، پیش بینی کردن، آینده نگری کردن
سایر معانی: (تحت الهام خداوند) پیشگویی کردن، (پیامبرانه) اعلام کردن، پیش بینی کردن، آینده نگری کردن
دیکشنری
پیشگویی
فعل
prophesyغیبگویی یا پیشگویی کردن
ترجمه آنلاین
پیشگویی کنید
مترادف
adumbrate ، augur ، call the turn ، call ، crystal ball ، divine ، forecast ، foresee ، foretell ، forewarn ، have a hunch ، make book ، portend ، predict ، presage ، prognosticate ، psych it out ، see coming ، soothsay ، vaticinate