تجلیل، جلال سایر معانی: ستایش، بزرگداشت، افتخار، نیکنامی، پاداش عمل خیر، ستایش کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستایش، ستایش کردن، علم کردن، مدح کردن، تمجید کردن سایر معانی: ستودن، حمد و ثنا کردن، تعریف، ارج گذاری، ثنا، مدیحه، مدح (به ویژه سرود نیایشی صومعه ها)، (معمولا l بزرگ) سرود نیایشی پگاه ...
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
خاصگی، عزیز دردانه، شخص یا جانور سوگلی، نوکریا وابسته چاپلوس سایر معانی: (تحقیرآمیز) سوگلی (به ویژه اگر اهل چاپلوسی باشد)، از خواص، مقرب، محبوب، افسر جز، یاور، پایور، مامور دونپایه، (مهجور) ...
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ...
چاپلوسی، تملق سایر معانی: صابون مایع، صابون آبسان، (عامیانه) چاپلوسی کردن، زبان چرب و نرم به کار بردن، چاپلوسی کردن [نساجی] صابون مایع - صابون نرم - خمیر صابون معمولی سدیم
(امریکا - عامیانه) شیره مالی کردن، چرب زبانی کردن، ریشخند کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن
چرخ، با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن، چاپلوسی کردن سایر معانی: (در اصل) چرخ کوچک یا بلبرینگ، چرخک، چرخه، (مخفف: truckle bed) تختخواب چرخدار، با چر کوچک مخصوص غلتاندن
چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن سایر معانی: ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)