انفجار، جوش، فوران سایر معانی: فوران (آتشفشان و غیره)، برون فشانی، آتشفشانی، آب فشانی، بخار فشانی، ـ فشانی، فشانش، بروز (احساسات یا شورش و بلوا و غیره)، (پزشکی) جوش زدن (پوست)، ـ زدن، ـ زنی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، تمایل، باد ناگهانی، تند باد، چشیدن سایر معانی: وزش شدید (باد)، تند وزش، وزیدن، تند وزیدن، (خشم یا خنده) تجلی ناگهانی، (باران و آتش و صدا و غیره) رگبار، تنور ...
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر سایر معانی: غیظ (ناگهانی)، بد خلقی، اعراض، ونگ زدن، (به ویژه کودک) بهانه گیری و خشم، نحسی، گریه زاری
خشم، غضب، غیظ، قهر، اوقات تلخی زیاد سایر معانی: وروت، (شدید) تنبیه، گوشمالی