eruption
معنی
سایر معانی: فوران (آتشفشان و غیره)، برون فشانی، آتشفشانی، آب فشانی، بخار فشانی، ـ فشانی، فشانش، بروز (احساسات یا شورش و بلوا و غیره)، (پزشکی) جوش زدن (پوست)، ـ زدن، ـ زنی، درآمدن (دندان)، جوانه زدن، (پزشکی) جوش (روی پوست بدن)، پروش، بشر، بثور
[دندانپزشکی] فوران، جوشش، جوانه زدن دندان!، در آمدن دندان، بیرون آمدن دندان از فولیکول زائده آلوئولی ماکزیلا یا مندیبل به داخل حفره دهان
[زمین شناسی] فوران بیرون ریختن مواد آتشفشانی(گدازه، مواد آذرآوری و گازهای آتشفشانی) بر روی سطح زمین. چه از یک مجرای مرکزی یا از یک شکاف یا گروهی از شکاف ها . مقایسه شود با : فوران مرکزی، فوران شکافه ای