معنی

خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر
سایر معانی: غیظ (ناگهانی)، بد خلقی، اعراض، ونگ زدن، (به ویژه کودک) بهانه گیری و خشم، نحسی، گریه زاری

دیکشنری

اوقات تلخی
اسم
tantrum, dudgeonاوقات تلخی
anger, rage, wrath, fury, resentment, tantrumخشم
irritability, tiff, distemper, tantrum, petulance, belligerenceکج خلقی
wrath, miff, tantrum, sulks, grumpsقهر
wrath, anger, fury, indignation, rage, tantrumغیظ

ترجمه آنلاین

عصبانیت

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.