ترسو، چموش، تغییر پذیر، لاسی، اهل حال، رم کننده سایر معانی: رموک، رمنده، بی وفا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساس، غلغلکی سایر معانی: قلقلکی، دقیق، مستلزم دقت و احتیاط، ظریف
سست، متزلزل، لرزان، مرتعش، ناپآیدار سایر معانی: ناپیدار
دمدمی، غیرقابل پیش بینی، غیر قابل پیشگویی، غیرقابل استناد سایر معانی: غیرقابل پیشگویی، غیرقابل استناد، دمدمی [ریاضیات] غیر قابل پیش بینی، پیشگویی ناپذیر
غیر قابل اعتماد، غیر معتمد، ناپایدار
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا [شیمی] فرار [عمران و معم ...