نهان بین، روشن بین سایر معانی: وابسته به نهان بینی یا روشن ضمیری، ژرف بین، روشن ضمیر، غیب بین، غیب گو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو
(آدم) معقول، راست بین، ترازخوی، متعادل، معقولانه، دارای قضاوت صحیح
مال اندیش، عاقبت اندیش، صرفه جو، مشیتی، اینده نگر سایر معانی: در فکر آتیه، آینده نگر، دور اندیش، providential صرفه جو، خوشبخت
محتاط، از روی احتیاط، با احتیاط، معقو ل سایر معانی: دوراندیش، هوشکار، مصلحت، مصلحت آمیز، صلاح، محتاطانه، (عمل) دست به عصا، حساب شده، سنجیده، حسابگر، سنجشگر، صرفه جو