clairvoyant
معنی
نهان بین، روشن بین
سایر معانی: وابسته به نهان بینی یا روشن ضمیری، ژرف بین، روشن ضمیر، غیب بین، غیب گو
سایر معانی: وابسته به نهان بینی یا روشن ضمیری، ژرف بین، روشن ضمیر، غیب بین، غیب گو
دیکشنری
دائمی
اسم
clairvoyantنهان بین
صفت
clairvoyant, pervious, acute, clear-sightedروشن بین
ترجمه آنلاین
روشن بین
مترادف
clear sighted ، discerning ، extrasensory ، far sighted ، farseeing ، fey ، judicious ، long sighted ، new age ، oracular ، penetrating ، perceptive ، prescient ، prophetic ، second sighted ، sibylline ، spiritualistic ، telepathic ، vatic ، visionary