prudent
معنی
محتاط، از روی احتیاط، با احتیاط، معقو ل
سایر معانی: دوراندیش، هوشکار، مصلحت، مصلحت آمیز، صلاح، محتاطانه، (عمل) دست به عصا، حساب شده، سنجیده، حسابگر، سنجشگر، صرفه جو
سایر معانی: دوراندیش، هوشکار، مصلحت، مصلحت آمیز، صلاح، محتاطانه، (عمل) دست به عصا، حساب شده، سنجیده، حسابگر، سنجشگر، صرفه جو
دیکشنری
محتاطانه
صفت
cautious, careful, wary, prudent, discreet, circumspectمحتاط
discreet, wary, cautious, careful, prudent, circumspectبا احتیاط
prudent, prudentialاز روی احتیاط
prudentمعقو ل
ترجمه آنلاین
محتاط
مترادف
advisable ، canny ، careful ، cautious ، circumspect ، discerning ، discreet ، economical ، far sighted ، frugal ، hedging one's bets ، judgmatic ، judicious ، leery ، playing safe ، politic ، provident ، reasonable ، sagacious ، sage ، sane ، sapient ، shrewd ، sound ، sparing ، tactical ، thinking twice ، thrifty ، vigilant ، wary