[ریاضیات] توسیع جدایی پذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] گسترش علامت
[ریاضیات] گسترش شکافنده، توسیع مقطع
[ریاضیات] هیأت توسیع قوی نرمال
[ریاضیات] قضیه ی توسیع تیتسه
[ریاضیات] توسیع متعالی
[ریاضیات] گسترش سه سه ئی
نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن سایر معانی: (در مورد جاه و مقام به ویژه ...
سرک، افزایش، ضمیمه، اضافه، جمع، لقب، متمماسم، اسم اضافی، ترکیب چند ماده با هم سایر معانی: (حساب) جمع، اضافه شدن، افزودگی، هر چیز اضافه شده یا الحاق شده به چیز دیگر، الحاقی، اضافی، عنوانی که ...
پیرامون، حوزه، حدود، وسعت، محوطه سایر معانی: پیرامرز، برد، قلمرو، محیط، دورتادور [سینما] دوره [حقوق] قلمرو، حدود، حوزه (صلاحیت یا اختیار) [ریاضیات] حدود، پیرامون، محوطه، حوزه ...
شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرع، منشعب شدن، شاخه دراوردن، شاخهشاخه شدن، گل و بوته انداختن، مشتق شدن، جوانه زدن، براهجدیدی رفتن سایر معانی: شاخ درخت، برزه، برسم، کنگ، شخ، شاخه آ ...
دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار سایر معانی: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که ...